نرخ بیکاری از تعریف تا محاسبه

تجارت نیوز / ۴ مهر ۹۷

نرخ بیکاری از جمله شاخص‌هایی است که اقتصاددان‌ها و مردم به آن توجه دارند. بااین‌وجود درک عمومی از این شاخص درست نیست. برخی باور دارند که دولت در مورد نرخ بیکاری دروغ می‌گوید و برخی دیگر فکر می‌کنند نرخ بیکاری عمدا طوری طراحی‌شده که اوضاع بهتر از چیزی که واقعا هست به‌نظر برسد.

نرخ بیکاری معمولا به‌صورت یک موج، پشت‌سر شاخص‌های دیگر حرکت می‌کند. اگر اقتصاد رونق بگیرد انتظار داریم که به دنبال آن بیکاری کم شود. همچنین این‌طور نیست که اول بیکاری زیاد شود و بعد وارد رکود شویم. به همین دلیل معمولا فرض می‌شود که موج بیکاری قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری است.

تعریف نرخ بیکاری

همان‌طور که گفتیم در مورد نرخ بیکاری تصورات نادرستی وجود دارد. در ایالات‌متحده بیکار کسی است که دوست دارد کار کند و در چهار هفته گذشته به‌صورت فعال به دنبال کار گشته باشد.

تمام کسانی که کار دائم دارند یا دست‌کم هفته‌ای پانزده ساعت به‌صورت پاره‌وقت کار کنند شاغل هستند. همچنین اگر کسی بدون دستمزد در بنگاه اقتصادی خانوادگی فعالیت داشته باشد بیکار نیست.

اگر کسی بدون دستمزد در بنگاه اقتصادی خانوادگی فعالیت داشته باشد بیکار نیست.

اما تمام کسانی که در خانه نشسته‌اند، کار نمی‌کنند و به‌دنبال کار هم نمی‌گردند نه بیکار هستند و نه شاغل. این افراد بیرون از دایره مشارکت اقتصادی قرار می‌گیرند.

نرخ بیکاری در ایران

تعریف بیکاری در ایران کمابیش بر همین تصور استوار است که بیکار باید به‌صورت فعال به‌دنبال شغل باشد. کسی که دنبال کار نمی‌گردد بیکار نیست. جمع جمعیت شاغل و بیکار تشکیل جامعه نیروی کار را می‌دهند.

اما در ایران این تعاریف ابهاماتی دارد. آیا هفته‌ای یک ساعت کار، اشتعال است؟ آیا سربازان، دانشجویان، زنان خانه‌دار و داوطلب‌های سازمان‌های غیرانتفاعی شاغل به‌حساب می‌آیند؟

نرخ بیکاری اشتغال
رکود بازار منجر به افزایش بیکاری می‌شود.

در کشور ما معمولا ادعا می‌شود که مرجع این معیارها مرکز بین‌المللی کار ILO است. بااین‌حال ملاک‌های ILO کاملا با ادعای داخلی هم‌خوانی ندارد. طبق تعریف دانشجو یا خانم خانه‌داری که به دنبال کار نمی‌گردد، نه شاغل است نه بیکار.

نرخ بیکاری U3

اگر اخبار بیکاری را دنبال کرده باشید ممکن است با نرخ U3 برخورد کرده باشید. از حاصل تقسیم تمام جمعیت بیکار (کسانی که به شکل فعال در چهار هفته گذشته به دنبال کار گشته‌اند) به تمام جمعیت فعال (کسانی که بیکار هستند به‌علاوه تمام جمعیت شاغل) نرخ بیکاری U3 به‌دست می‌آید.

فرض کنید یک‌میلیون نفر به‌دنبال کار باشند. یک‌میلیون دانشجو داشته باشیم و ۹ میلیون شاغل. با این اعداد باید از تقسیم تعداد افراد جویای کار بر جمع ۱ و ۹ میلیون فعال اقتصادی به نرخ بیکاری ۱۰% برسیم.

چه می‌شود اگر دانشجوها را شاغل فرض کنیم؟ جمعیت فعال ۱۱ میلیون نفر می‌شود و نرخ بیکاری به ۹ درصد کاهش می‌یابد.

معنای نرخ بیکاری

همین مثال ۱ میلیون جویای کار و ۹ میلیون شاغل را در نظر بگیرید. فرض کنید نیمی از ۱ میلیون نفر جویای کار، ناامید شوند و دست از جستجو بکشند. نرخ بیکاری برابر می‌شود با ۰٫۵ تقسیم‌بر ۹٫۵ یا ۵٫۲ درصد. اما اگر ۱ میلیون نفر دیگر به یافتن کار امیدوار شوند نرخ بیکاری می‌شود ۲ میلیون تقسیم‌بر ۱۱ میلیون، یعنی ۱۸ درصد.

در حالتی که افراد دست از جستجو برای کار بکشند، نرخ بیکاری کاهش می‌یابد. بدون آن‌که تعداد شاغل‌ها کم شده باشد. اگر افراد بیشتری طالب کار شوند نرخ بیکاری زیاد می‌شود، بدون آن‌که کسی کارش را ازدست‌داده باشد.

یعنی کاهش یا افزایش نرخ بیکاری الزاما نشان‌دهنده وضعیت تعداد شاغل‌ها و بیکارها نیست. بلکه ملاکی است که نشان می‌دهد کار پیدا کردن در یک جامعه چقدر آسان یا دشوارتر است.

روش‌های دیگر مطالعه بیکاری

وقتی از U3 صحبت می‌کنیم ممکن است برای شما سوال شود آیا U1, U2, u4, u5, u6 هم وجود دارد؟ بله! نرخ بیکاری رسمی یا U3 هیچ تمایزی بین کار موقتی و دائم، کیفیت کار و عدم توانایی آن‌ها را در جستجو برای کار را در نظر نمی‌گیرد.

بیکاری از جنس U1

تمام کسانی که در یک باز ۵۲ هفته‌ای، بیش از ۱۵ هفته بدون شغل مانده باشند، تقسیم‌بر تمام جامعه نیروی کار، جمعیت U1 را تشکیل می‌دهند.

توجه کنید افرادی که در شرایط سخت یک هفته کار می‌کنند و یک هفته استراحت شامل این وضعیت نمی‌شوند. چون در مدت استراحت هنوز شغل دارند. همچنین اگر در هفته ۳ روز کار می‌کنید، در جمعیت U1 قرار نمی‌گیرید.

بیکاری از جنس U2

تمام کسانی که به‌تازگی شغل خود را ازدست‌داده‌اند، اخراج شده‌اند، قراردادشان به پایان رسیده و به هر ترتیبی بیکار شده‌اند در جمعیت U2 قرار می‌گیرند.

مثلا بازیکن فوتبالی که قراردادش با باشگاه تمام‌شده اما هنوز جذب تیمی نشده، در جمعیت U2 است.

بیکاری از جنس U4

تمام کسانی که علاقه دارند کار کنند، مستقل از این‌که به شکل فعال دنبال کار بگردند یا نه، در جمعیت U4 قرار می‌گیرند.

کسانی که فکر می‌کنند تحصیلات یا توانایی‌های کافی برای کار کردن ندارند، زیادی جوان یا زیادی پیر هستند، به خاطر تبعیض جنسیتی، قومیتی و معلولیتی از بازار کار ناامید شده‌اند، در جمعیت U4 قرار می‌گیرند.

بیکاری از نوع U5

هر کس که در ۱۲ ماه گذشته دست‌کم یک‌بار برای داشتن شغل کوچک‌ترین تلاشی کرده، اما در حال حاضر شغل نداشته باشد در جمعیت U5 قرار می‌گیرد.

این جمعیت شاید حتی نیازی به اشتغال نداشته باشند. مثلا دختر جوان خانواده‌ای ثروتمند که بدش نمی‌آید کار داشته باشد اما اجباری هم برای کار ندارد. این افراد بخشی از نیروی کار کشور هستند و می‌شود برای استفاده از آن‌ها برنامه‌ریزی کرد، هرچند در اولویت ایجاد شغل قرار نداشته باشند.

بیکاری واقعی U6

برخی از افراد U6 را به‌عنوان نرخ واقعی بیکاری قبول دارند. در ایالات‌متحده نزدیک به ۱۰% جمیعت فعال، در طبقه U6 هستند. تمام کسانی که کار ندارند، به کار پیدا کردن امید ندارند یا در شغلی پاره‌وقت مشغول هستند در این گروه قرار دارند.

باور این است که دورکارها، شاغلین مشاغل موقتی، فعال‌ها در مشاغل کاذب مثل دست‌فروشی و کسانی که با خودروی شخصی مسافرکشی می‌کنند اما راننده تاکسی نیستند، دوست دارند شغل دایم داشته باشند.

جمع‌آوری داده برای محاسبه نرخ بیکاری

نمونه‌گیری برای محاسبه نرخ بیکاری دشواری‌های خودش را دارد. برای محاسبه نرخ بیکاری معمولا از روش نمونه‌گیری خوشه‌ای استفاده می‌شود. برای این نمونه‌گیری یک منطقه جغرافیایی به نواحی کوچک‌تر تقسیم می‌شود و بعد از هر ناحیه کوچک به‌صورت تصادفی یک نمونه انتخاب می‌کنیم.

تقسیمات استانی، شهری، منطقه‌ای و محله‌ای عموما به‌عنوان خوشه‌بندی استاندارد پذیرفته می‌شوند. از طرف دیگر کسانی که به جمع‌آوری نمونه می‌پردازند می‌توانند اطلاعاتی دیگر مثل جنسیت، سابقه‌کار، تحصیلات، نژاد، رنگ پوست، قد، سن و غیره را هم جمع‌آوری کنند.

معمولا از یک خانوار دو بار نظرسنجی می‌شود. بعد در دو دوره بعدی این خانوار کنار گذاشته می‌شود. سپس برای دو دوره دیگر به همین خانوار مراجعه می‌شود. به این روش، روش ۲-۲-۲ می‌گویند.

منحنی فیلیپس

منحنی فیلیپس یک نظریه اقتصادی است که می‌گوید معمولا بعد از رشد اقتصادی شامل تورم خواهیم بود و تورم باعث ایجاد شغل و کاهش نرخ بیکاری می‌شود. مثلا در سال ۱۳۹۷ تورم به شکل چشمگیری رشد داشت و نرخ بیکاری کم‌تر شد.

بااین‌وجود در طول تاریخ بارها نرخ تورم بالا به همراه بیکاری مشاهده‌شده است. وقتی قیمت‌ها بالا می‌روند، اما این بالا رفتن قیمت ناشی از انبساط اقتصاد یا فشار تقاضا نیست و به دنبال آن شغل جدیدی ایجاد نمی‌شود. بازار خالی است اما برچسب قیمت‌ها مدام عوض می‌شود. به این شرایط رکود تورمی می‌گویند.

بده بستان اشتغال و تورم

باوجود آن‌که شواهد زیادی برای رد منحنی فیلیپس وجود دارد، باید همواره مدنظر داشته باشیم که ایجاد شغل تورم‌زا است. همچنین برای کنترل تورم باید یک رشد در نرخ بیکاری را بپذیریم.

باید همواره مدنظر داشته باشیم که ایجاد شغل تورم‌زا است.

اما به‌سادگی می‌شود شرایطی را تصور کرد که هزینه اشتغال‌زایی به‌صورت تورم به تمام مردم تحمیل نشود. مثلا اگر معادل انبساط پولی که انجام‌شده کالا و خدمات اضافه تولید شود، اثر تورمی تا حد زیادی از بین خواهد رفت.

درست است که این فرد با درآمد بیشتری که کسب‌کرده به بازار می‌رود تا خرید کند، اما او به همان‌اندازه کالای بیشتر تولید کرده. یعنی فشار فرد برای تقاضا به کمک مازاد عرضه کالا جبران می‌شود. مگر آن‌که فرد واقعا هیچ کالا و خدماتی تولید نکرده باشد.

بیکاری و سرمایه اجتماعی

بی‌کاری منجر به سرخوردگی می‌شود. احتمال بزه با رشد بیکاری افزایش پیدا می‌کند. پیوندهای خانوادگی سست می‌شود. سطح بهداشت جسمی و روانی افت می‌کند. نارضایتی عمومی بالا می‌رود. قدرت خرید کاهش پیدا می‌کند و رشد اقتصادی متوقف می‌شود. نیروی کار تحصیل‌کرده که یارانه تحصیلی دریافت کرده‌اند تصمیم می‌گیرند از کشور خارج شوند و سرمایه انسانی از دست می‌رود.

درنهایت به نظر می‌رسد که نرخ بیکاری معیاری بااهمیت در توصیف وضعیت یک جامعه باشد. مثلا وقتی می‌گوییم در نروژ نرخ بیکاری برای خارجی‌ها بیشتر از بومی‌های این کشور است، می‌فهمیم که کار پیدا کردن برای خارجی‌ها در این کشور دشوار است. این وضعیت می‌تواند نشانه‌ای باشد از نژادپرستی، میهن‌پرستی و عدم استقبال عمومی از سیاست‌های جذب مهاجر متخصص.

به بیان ساده بررسی نرخ بیکاری در مطالعات اجتماعی اهمیت دارد، به شرطی که درک درستی از مفاهیم پیرامون آن داشته باشیم.

پاسخ دهید

Your email address will not be published. Required fields are marked *