شهر من نهاوند : کارآفرینی و سرمایه گذاری
اله مراد سیف /
در یادداشت قبل به این نتیجه رسیدیم که نبود فرهنگ کارآفرینی و نبود سرمایه گذار و منابع مالی دو عامل اصلی توسعه یافتگی در منطقه نهاوند است . در این یادداشت به این دو عامل به اختصار خواهیم پرداخت .
کارآفرینی“ همان فرآیند تاسیس یک کسبوکار (شرکت) برمبنای یک فکر و ایده نو است.فرهنگ کارآفرینی به روحیه خطر پذیری برای کشف فرصت های نو در کسب و کارهای تجاری اشاره دارد . فرهنگ کارآفرینی عاملی است که انگیزه درونی برای خلاقیت در جهت ایجاد تحول در شرایط موجود را در افراد فراهم ساخته و آنها را وامی دارد برای دست یافتن به موفقیت خطر کنند و ابتکار به خرج دهند . کارآفرینان به تعبیری نوک پیکان توسعه و پیشرفت در همه جوامع هستند . توسعه کارآفرینی از جمله سیاست های اقتصاد مقاومتی است و از این جهت دولت ها وظیفه دارند زمینه مساعد را برای کارآفرینی فراهم سازند اما واقعیت آن است که ذات کارآفرینی با خطرپذیری همراه است و لذا اگر افراد بخواهند منتظر باشند تا همه شرایط فراهم شود هیچ گاه هیچ تحولی در وضعیت موجود اتفاق نخواهد افتاد . آنچه در شهری مانند نهاوند کمتر دیده می شود روحیه کارآفرینی است . نهاوند از نظر منابع طبیعی و انسانی بالاتر از سطح متوسط کشوری است اما از نظر تولید و اشتغال به مراتب پایین تر از آن است . لذا نیازمند ترویج روحیه کارآفرینی هستیم . متاسفانه فرهنگ عمومی نهاوند کاملا در جهت عکس این عامل عمل می کند . در نهاوند با نوعی رضایت به آنچه داریم و محافظه کاری بیش از اندازه مواجه هستیم که نقطه مقابل روحیه کارآفرینی است . این اولین چیزی است که باید برای ایجاد شرایط مساعد توسعه یافتگی تغییر کند .
عامل دوم یعنی نبود منابع لازم برای سرمایه گذاری البته چندان واقعی نیست . اگرچه سطح درآمدی پایین جامعه ای مانند نهاوند امکان پس انداز و از آن طریق امکان سرمایه گذاری را محدود خواهد ساخت ، اما آنچه در شهری مانند نهاوند بیشتر دیده می شود ، عدم تجمیع پس اندازهای خُرد موجود و جهت دهی آن در پروژه های سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار است . مشارکت پذیری افراد در راه اندازی کسب و کار و سرمایه گذاری در پروژه های مولد در نهاوند ضعیف است . عادت داشتن به حرکت های انفرادی و نبود فرهنگ کار جمعی از جمله علل این واقعیت است . چنین عادات فرهنگی بزرگترین مانع برای تجمیع سرمایه های خرد خواهد بود . نکته مهم در راه اندازی کسب و کار این است که معمولا دارندگان سرمایه لزوما دارندگان ایده برای کسب و کار جدید نیستند و بالعکس . در نبود فرهنگ مشارکت ، جدایی این دو قشر موجب آن خواهد شد که دارندگان سرمایه و دارندگان ایده هیچ یک نتوانند به تنهایی کاری انجام دهند . شاید در نگاه اول مشکل پایین بودن ضریب اعتماد که حاکی از ضعف سرمایه اجتماعی می باشد هم خودنمایی کند . اگرچه اعتماد نکردن به افراد غریبه می تواند منطق خود را داشته باشد اما چنانچه ضریب پایین اعتماد و اعتماد نکردن در میان اعضای خانواده هم دیده می شود مساله ای جدی است . در چنین شرایطی پدری که می تواند با برخی جابجایی و نقد کردن برخی سرمایه های راکد خود به فرزندش که دارای ایده برای راه اندازی یک کسب و کار جدید کمک کند ، تنها به این دلیل که از آینده این کار اطمینان ندارد از آن امتناع می کند . نتیجه کلی هم روشن است . منابع غنی در کنار بیکاری و فقر گسترده.