بحران اقتصادی جهانی؛ نتیجه گرایش بازارهای مالی به تعادل است؟
هم اکنون بدترین بحران اقتصادى (جهانی) را تجربه مى کنیم. از برخى جهات این بحران هیچ شباهتى با فروپاشى هاى اقتصــادى دهه هاى قبلى ندارد، در عین حال رونــد امروزه خالى از تاثیرات گذشته نیست. بحران کنونى نشــانگر پایان دوره اى از گسترش اعتبار اســت که بر مبناى دلار به عنــوان ارز اندوخته بین المللى وجود داشــت.
حامد هدائى
روزنامه آفتاب یزد یکشنبه ۲۳ دى ۱۳۹۷ شماره ۵۳۶۹
هم اکنون بدترین بحران اقتصادى را تجربه مى کنیم. از برخى جهات این بحران هیچ شباهتى با فروپاشى هاى اقتصــادى دهه هاى قبلى را ندارد، در عین حال رونــد امروزه خالى از تاثیرات گذشته نیست. بحران کنونى نشــانگر پایان دوره اى از گسترش اعتبار اســت که بر مبناى دلار به عنــوان ارز اندوخته بین المللى وجود داشــت. بحران هاى ادوارى پیشین بخشى از یک فرآیند رونق رکود بودند، اما بحران کنونى پایان فرآیندى است که ممکن بود به توسعه یافتگى ختم شود. الگوى رایج کنونى که معتقد است بازارهاى مالى به تعادل گرایش دارند، اشــتباه و گمراه کننده است، بخش اعظم مشــکلات کنونى ما به این حقیقت مربوط مى شود که نظام مالى بین المللى بر مبناى این الگو شکل گرفته است.
الگوى جدید از دو جنبه مهم با الگوى قبلى متفاوت است؛ اول اینکه به عقیده جورج سوروس کارگزار اقتصادى و سیاسى، بازارهاى مالى هیچ گاه واقعیت نهفته را به طور دقیق نشــان نمى دهند؛ آنها همواره این واقعیــت را به نحوى تحریــف مى کنند و این تحریف ها خود را در قیمت هاى بازار نشــان مى دهند. دوم اینکه این تحریف ها گاهى بر اصول اساسى که انتظار مى رود قیمت هاى بازار نشانگر آنها باشند، تاثیرگذار مى شــوند. این چارچوب مفهومــى به بازارهاى مالى محدود نمى شــود. ایــن چارچوب به رابطه میــان تفکر و واقعیت مى پردازد و مدعى است که برداشت هاى غلط و تفسیرهاى اشتباه نقش مهمى در شکل گیرى جریان تاریخ بازى مى کنند. در عین حال، افراد شرکت کننده در بازار نمى توانند تصمیمات خود را تنها بر مبناى دانش اتخاذ کنند و برداشت هاى ســوگیرانه آنها نه تنها قیمت هاى بازار را تحت تاثیر قرار مى دهد، بلکه بر اصول اساسى که انتظار مى رود این قیمت ها نشانگر آنها باشند، اثرگذار است. طى این استدلال، طرز تفکر افراد شرکت کننده در بازار کارکــردى دوجانبه دارد. آنها از یک سو به دنبال درک موقعیت خود هستند که مى توان آن را کارکرد شناختى نامید و از سوى دیگر به دنبال تغییر این موقعیت هستند که این روند رفتارى، کارکرد فریبکارانه نامیده مى شود. ایــن دو کارکرد در جهت مخالف یکدیگر عمل مى کنند و تحت شرایط به خصوصى مى توانند با یکدیگر تداخل پیدا کنند که به عقید سوروس این تداخل انعکاس پذیرى نامیده مى شــود. وى معتقد اســت که مردم به شــدت به بازار هاى مالى علاقه مند هســتند، خصوصــا زمانى که این بازارها دچار آشــفتگى مى شوند.با این حال نه افراد حاضر در بازار و نه مســئولان و مقامات پولــى و مالى نمى توانند تصمیمات خود را تنها بر مبناى دانش اتخاذ کنند. قضاوت ها و تصورات اشــتباه آنها بر قیمت هاى بازار تاثیر مى گذارد و مهم تر از آن اینکه، قیمت هاى بازار اصولى اساسى یا بنیادى را که انتظــار مى رود در قالب همین قیمت ها بروز پیدا کنند به ســادگى تحت تاثیر قرار مى دهد. بــه زبان دیگر، بازار ها هرگز به آن سطح از تعادلى که موردنظر است نخواهند رسید. رابطه انعکاسى دوطرفه اى میان تصور و واقعیت وجود دارد که مى تواند موجب استحکام بخشى ابتدایــى و در نهایت موجب به بار آمدن نتیجه معکوس از فرآیندهاى رونق و رکود مشکل ساز یا حباب ها شــود. حباب ها، یگانه ساختارهایى نیستند که انعکاس پذیرى، خود را در قالب آنها در بازارهاى مالى بروز مى دهد، بلکه حباب ها غالبا علت بحران هاى مالى هستند و نقش مهمى در ایجاد تحول در نظام نظارتى ایفا مى کنند. بنابراین تمام حباب ها داراى روندى هستند که در واقعیت قابل مشاهده اند؛ همچنین همیشه در مورد این روند، ســوء تعبیرى وجود دارد. این دو عامل به طور انعکاس دوســویه، بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. به عنوان مثال، در بازار مسکن……، همیشه حباب هایى وجود داشته است. اما بحران کنونى صرفا از هم پاشــیدن حباب مسکن نیست، این بحران بزرگتر از همه بحران هاى مالى است که در تمام طول زندگى مان تجربه کرده ایم. تمام آن بحران ها بخشى از آن چیزى هستند که مى توان آن را ابرحباب نامید، فرآیند انعکاسى بلند مدتى که در طى ده ها ســال پیش شکل گرفته است. این فرآیند شامل یک روند غالب گسترش اعتبار و سوء تعبیر رایج بنیاد گرایى بازار مى شود و طبق آن باید به بازارها اختیار تام داده شود. بحران هاى پیشین همچون آزمون هایى موفق عمل کرده و روند موجود و سوء تعبیر رایج و غالب را تقویت کرده اند. بحران کنونى نقطه عطفى در ایــن رابطه به شــمار مى رود، به طورى که هم روند و هم سوء تعبیر موجود، دیگر غیر قابل ادامه شده اند. تمام این مطالــب نیازمند توضیح بیشتر هستند. بازارهاى مالى بهترین آزمایشگاه هستند زیرا اکثر قیمت ها و دیگر اطلاعات عمومى در دسترس همگان بوده و به صورت کمى درآمده اند. رفتار بازارهاى مالى باید به عنوان فرآیند تاریخى غیر قابل پیش بینى، در نظر گرفته شود، اقتصاددانان متوجه شــده اند که طرح رایج کارآمد نیســت، اما هنوز طرح جدیدى ایجــاد نکرده اند. حباب وام هاى مســکن ویژه پرریسک که در آینده اى نــه چنــدان دور خواهد ترکیــد، باعث به هم خوردگى هاى گســترده در امور مالى مى شود. فرآیند هاى انعکاسى که اخیرا در بازارهاى مالى و اقتصاد جهانى خود را نمایان ساخته اند، داراى عامل مهمى از واقعیت هستند که در این برهه از زمان رودرروى ما قرار گرفته است. مورد دیگر نیز وجود دارد مبنى بر اینکه کارکرد شــناختى باید نسبت به کارکرد کنترلى ارجحیت داشته باشــد تا از بروز پیامدهاى نامطلوب جلوگیرى شود. آینده همیشه مستلزم حدس و گمان است. اقتصاددانان اطلاعات نامتقارن را تشخیص داده و مورد بررسى قرار مى دهند، اما نمى پذیرند که افراد شرکت کننده در بازارهاى مالى نمى توانند تنها بر مبناى اطلاعات تصمیــم بگیرند. افراد شــاغل در بازارهایى که قیمت هــا در آنها مدام در حال تغییر اســت، مى دانند که افراد شرکت کننده در بازار به شــدت تحــت تاثیر تحولات بازار هســتند. افزایش قیمت ها غالبا خریداران را جذب مى کنــد و تصمیمات مربوط به خرید و فروش بر مبناى پیش بینى قیمت هاى آینده اتخاذ مى شود و قیمت هاى آینده به تصمیمات کنونى در مورد خرید و فروش بستگى دارد. این ایده که چنین تصمیماتــى مى تواند بر مبناى اطلاعات باشــد گمراه کننده است. با این حال، حتى نگاهى گذرا به بازارهاى کالا، ســهام و ارز تایید مى کند که این روندها استثناء نیستند بلکه خود قانون هستند. شرکت کنندگان در بازار بر مبناى بیشترین منفعت خود عمل نمى کنند، بلکه بر مبناى درک خود از بیشــترین منفعتى که ممکن است کســب کنند، عمل مى کنند. شرکت کنندگان بازار بر مبناى درک ناقص عمل مى کنند و فعالیت هاى آنها نتایج ناخواســته اى دربــردارد. بازارهــاى مالــى در جریان معمول رویدادهــا، تمایل دارند تا زیاده روى هاى خود را تصحیح کنند. گاهى اوقات این اشــتباه رایج نه تنها با تحت تاثیر قرار دادن قیمت هاى بازار بلکه با تاثیر گذارى بر اصول اساسى که انتظار مى رود قیمت هاى بازار نشانگر آنها باشند، درستى خود را تقویــت کرده و خود را به همگان مى قبولاند. این تصور غلط که بازارها همیشه صحیح عمل مى کنند از توانایى آنها در تحت تاثیر قرار دادن اصول اساسى که انتظار مى رود خودشان نشانگر آنها باشد، ناشى مى شود. بنابر این تغییر در اصول اساسى مى تواند در فرآیندى با استحکام بخشى ابتدایى و با نتایج معکوس نهایى، باعث تقویت انتظارات غلط شود. این همان اتفاقى است که در بحران بزرگ(۱۹۲۹-۱۹۳۵ (رخ داد و همچنین اتفاقى است که هم اکنون در ایران رخ داده است، گرچه ظاهرى کاملا متفاوت به خود گرفته است. نمونه هاى بسیارى از فرآیندهاى رونق- رکود یا حباب ها در مورد بازارهاى مالى کنونى ما وجود دارد کــه هر یک از این نمونه ها شــامل رابطه انعکاسى دوطرفه میان قیمت هاى بازار و اصول اساسى بازار اســت که نوعى اتصال کوتاه میان آنها ایجاد مى کند کــه از آن طریق قیمت ها بر اصول اساسى که انتظار مى رود خود نشانگر آنها باشند، اثر مى گذارد، این اتصال کوتاه ممکن است به شکل استفاده از ابزار اهرم در مورد دارایى اولیه بروز کند، مثلا انتشار سهام جدید با قیمت هاى بیشتر، اما غالبا شامل وام گیرى به صورت اهرمى است. اغلب نمونه هاى ارائه شده در مورد املاک مسکونى یا تجارى است که در آنها تمایل به وام دادن، ارزش وثیقه را تحت تاثیر قرار مى دهد. در بحران بین المللى بانکدارى در دهه ۱۹۸۰ ،این اتصال کوتاه در مورد وام گیرى از دولت رخ داد؛ هیچ وثیقه اى در میان نبود اما تمایل بانک ها به وام دادن، نسبت هاى بدهى که مشخص کننده میزان توانایى کشورها در وام گرفتن بود را تحت تاثیر قرار داد و این یکى از وقایعى است که ما در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستیم