تعامل یا تقابل : آنچه می دانیم و آنچه نمی دانیم
اله مراد سیف / جناب روحانی رییس جمهور محترم در سخنرانی خود در افتتاحیه سال جدید تحصیلی دانشگاهها با طرح این سوال که پیشرفت و آینده کشور در سایه تعامل یا تقابل با دنیا است، گفت: «ممکن است پاسخ به این سوال آسان باشد اما این مسألهای راهبردی است که ۴۱ سال است به جواب روشن و قاطع در این زمینه نرسیدهایم. یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند.»
دکتر روحانی اضافه کرد: یک عده معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتگو حل و فصل کرد. لذا مسأله اصلی این است که استراتژی ما باید تعامل سازنده و یا تقابل مستمر باشد و حل و فصل این موضوع با تنش و جر و بحث به نتیجه مطلوب نمیرسد و راه آن این است که همه همدیگر را برای رسیدن به استراتژی مناسب قانع کنیم. ایشان در ادامه نیز بیان داشتند : « اگر با راهکارهای ارائه شده برای موضوعاتی که بیش از۴۰ سال است راجع به آنها بحث می کنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همه پرسی کنیم».
اسناد بالادستی نظام جمهوری اسلامی ایران پاسخ سوال مهم تعامل یا تقابل را روشن ساخته است . در سند چشم انداز بیست ساله برای جامعهٔ ایرانی در افق این چشمانداز ویژگیهایی ذکر شده که از جمله آنها داشتن «تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت» است . تا اینجا پاسخ سوال جناب روحانی روشن است . اما آنچه ممکن است روشن نباشد طرح اجرایی برای تحقق این تعامل موثر و سازنده با جهان است . دولت یازدهم با این وعده اساسی بر سرکار آمد و از مردم رای گرفت که قرار است طرحی عملی برای این بند از چشم انداز را پیاده سازی کند . هزینه این طرح نیز محدود کردن فنآوری هسته ای و غنی سازی و نیز پذیرش نظارت تمام و کمال آژانس بر فعالیت های هسته ای صلح آمیز جمهوری اسلامی ایران بود . این طرح که به «برجام» معروف شد تقریبا تمام دوره اول و نیمی از دوره دوم ریاست جمهوری جناب روحانی را مصروف خود کرد . اکنون در نیمه دوم از دوره دوم ریاست جمهوری انصاف حکم می کند که ریاست محترم جمهور برآوردی واقع بینانه از طرح اجرایی خود برای پیاده سازی تعامل سازنده و موثر به ملت ایران ارائه و حداقل برای دولت هایی که پس از وی بر سرکار می آیند، راهنمایی امین باشند . به هر حال چه با دیدگاه دولت آقای روحانی موافق باشیم و چه با آن مخالف باشیم آنچه مهم است تجربه بسیار گران قیمت نظام در طول دوران دولت های یازدهم و دوازدهم است که می باید بویژه در طرح ریزی سیاست های بین الملل جمهوری اسلامی ایران در گام دوم مورد استفاده قرار گیرند . در این رابطه چند سر خط کلی قابل بیان است و البته بهتر آن بود که این سر خط ها را جناب روحانی ، به عنوان بالاترین مسئول در اجرای سیاست های نظام بیان می فرمودند :
۱- به دلیل تقابل ماهوی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران دشمنی با نظام اسلامی یک راهبرد قطعی و غیر قابل تجدید نظر برای نظام سلطه به رهبری امریکا می باشد .
۲- نظام سلطه در صدد محدود سازی و حذف عناصر قدرت نظام اسلامی (مانند استقلال و سلطه ستیزی، الهام بخشی اسلام انقلابی با محوریت ولایت فقیه ، حمایت از ملت های تحت ستم و هسته های مقاومت در منطقه و داشتن قدرت بازدارندگی نظامی) می باشد .
۳- نظام سلطه از سرنگون کردن جمهوری اسلامی ایران با اقدام نظامی نا امید شده و به جای آن فروپاشی از درون را در دستور کار خود دارد .
۴- طرح فروپاشی از درون چند محور دارد که از جمله محورهای مهم آن جدا کردن مردم از نظام اسلامی است .
۵- طرح ریزی تحریم های اقتصادی در دوران دمکرات ها و تشدید آن با عنوان «فشار حداکثری» در دوران ترامپ با هدف جدا کردن مردم از نظام و ایجاد تقابل میان مردم و نظام اسلامی بوده است .
۶- تجربه برجام دو دستآورد مهم برای ملت ایران داشته است . اولین دستآورد عدم امکان کنار آمدن امریکا با نظام اسلامی در شرایطی است که عناصر هویتی نظام بخواهد تداوم پیدا کند و دومین تجربه ذی قیمت عدم امکان جدا کردن اروپا از امریکا در این جهت می باشد .
۷- نتیجه راهبردی هر شش محور بالا برای نظام اسلامی در محور سیاسی تاکید بر حمایت از محور مقاومت برای حفظ و گسترش عمق راهبردی نظام اسلامی ، توسعه فنآوری های نظامی برای حفظ و گسترش توان بازدارندگی دفاعی و پی ریزی اقتصاد مقاومتی برای کُند کردن سلاح تحریم و ایستادگی در برابر زیاده خواهی های استکبار جهانی می باشد .
نتیجه این که آنچه میدانیم روشن است و ملت ایران نیازی به همه پرسی یا هر راهکار دیگری برای یافتن پاسخ به سوالاتی که جواب آنها با هزینه های زیادی (که از جمله آن هزینه ها اتلاف فرصت دو دولت یازدهم و دوازدهم بوده است) ندارند .مذاکره و گفتگو نیز در چارچوب حفظ مولفه های قدرت نظام اسلامی پذیرفته است و تا کنون نیز همین بوده است . لیکن مذاکره بر سر این مولفه ها هیچگاه نمی تواند پذیرفته شود، کما این که هیچ گاه امریکایی ها نمی پذیرند که بر سر حمایت از رژیم صهیونیستی یا عدم حمایت از آن رژیم مذاکره کنند . اما آنچه نمی دانیم آن است که سیاسیون ما با این همه تجربه قراراست چه کنند و برای تصحیح حرکت های گذشته خود تا چه زمانی قرار است تردید به خرج دهند ؟